سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه شمردنى است به سر رسد و هر چه چشم داشتنى است در رسد . [نهج البلاغه]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امام رحمت حتی برای دشمن‏

امام رحمت حتی برای دشمن‏

 پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مظهر رحمت و

 شفقت بوده تا جایی که قرآن کریم ایشان را رحمتی از جانب خداوند

متعال برای جمیع عالمیان معرفی می‏کند:

«وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ». [1] .

امیرمؤمنان حضرت علی علیه‏السلام نیز همین حالت را داشتند و برای

 همگان رحمت بودند تا جایی که ایشان را پدر یتیمان لقب داده‏اند.

در متون تاریخی آمده است که، وقتی امیرمؤمنان علی علیه‏السلام بر

 اثر ضربت زهرآگین ابن‏ملجم بستری شدند، طبیبان معالج برای امام

 شیرگاوتجویزکردند،هنگامی که این خبربه کودکان یتیم وبی‏سرپرست

کوفه رسید، ساعتی نگذشت که دهها مرد و زن و گروهی از کودکان

 بی‏سرپرست هر کدام با ظرف شیری مقابل خانه‏ی امام تجمّع کردند تا

شاید با شیری که آورده‏اند برای حامی یتیمان و پدر مهربانشان بهبودی

 حاصل شود، حضرت نیز در حد لازم تناول می‏فرمودند و بقیه‏ی آن را

 برای ابن‏ملجم (قاتل خود) می‏فرستادند.

*******

پاورقی:1- سوره انبیاء،آیه107



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 89/6/5 :: ساعت 7:15 عصر )
»» صلوات بر امیرالمؤمنین

صلوات بر امیرالمؤمنین

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طالِبٍ أَخِی نَبِیِّکَ وَوَلِیِّهِ

 وَصَفِیِّهِ وَوَزِیرِهِ ،وَمُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ ، وَمَوْضِعِ سِرِّهِ ،وَبابِ حِکْمَتِهِ ،

 وَالنَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ ،وَالدَّاعِی إِلَی شَرِیعَتِهِ ،وَخَلِیفَتِهِ فِی أُمَّتِهِ ، وَمُفَرِّجِ

 الْکُرَبِ عَنْ وَجْهِهِ ، قاصِمِ الْکَفَرَةِ ،وَمُرْغِمِ الْفَجَرَةِ ،الَّذِی جَعَلْتَهُ مِنْ

 نَبِیِّکَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی .اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ والاهُ،وَعادِ مَنْ عاداهُ

 ، وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ ،وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، وَالْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ

وَالْآخِرِینَ ، وَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیاءِ أَنْبِیائِکَ

یَا رَبَّ الْعالَمِینَ.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 89/6/5 :: ساعت 11:18 صبح )
»» ازقضاوتهای حضرت علی(ع)

ازقضاوتهای حضرت علی(ع)

 تفرقه بین گواهان و کشف جرم‏

دختری بی‏گناه به نزد عمر آورده به زنای او گواهی دادند، و اینکه سرگذشت وی: در کودکی پدر و مادر را از دست داده مردی از او سرپرستی می‏کرد، آن مرد مکرر به سفر می‏رفت، دختر بزرگ شده و به مرتبه زناشوئی رسید، همسر آن مرد می‏ترسید شوهرش دختر را به عقد خود درآورد، از این رو حیله‏ای کرد و عده‏ای از زنان همسایه را به منزل خود فراخواند تا او را بگیرند و خود با انگشت، بکارتش را برداشت.

شوهرش از سفر بازگشت، زن به او گفت: دخترک مرتکب فحشاء شده، و زنان همسایه را که در ماجرایش شرکت داشتند جهت گواهی حاضر ساخت. مرد قصه را نزد عمر برد و مطرح نمود، عمر حکم نکرد و گفت: برخیزید نزد علی بن ابیطالب برویم. آنان برخاسته و همه با هم به محضر امیرالمومنین علیه السلام شرفیاب شدند و داستان را برای آن حضرت بیان داشتند.

امیرالمومنین علیه‏السلام به آن زن رو کرد و فرمود: آیا بر ادعایت گواه داری؟

گفت: آری، بعضی از زنان همسایه شاهد من هستند، و آنان را حاضر ساخت. آنگاه حضرت شمشیر را از غلاف بیرون کشید و در جلو خود قرار داد و فرمود: تمام زنها را در حجره‏هایی جداگانه داخل کنند، و آنگاه زن آن مرد را فراخوانده بازجوئی کاملی از او به عمل آورد ولی او همچنان بر ادعای خود ثابت بود، پس او را به اتاق سابقش برگرداند و یکی از گواهان را احضار کرد و خود، روی دو زانو نشست و به وی فرمود: مرا می‏شناسی؟ من علی بن ابیطالب هستم و این شمشیر را می‏بینی شمشیر من است و زن آن مرد، بازگشت به حق نمود  و او را امان دادم، اکنون اگر راستش را نگویی تو را خواهم کشت.زن بر خود لرزید و به عمر گفت: ای خلیفه! مرا امان ده، الان حقیقت حال را می‏گویم.

امیرالمومنین علیه‏السلام به وی فرمود: پس بگو.

زن گفت: به خدا سوگند حقیقت ماجرا از این قرار است: چون زن آن مرد، زیبایی و جمال دختر را دید، ترسید شوهرش با او ازدواج نماید از این جهت ما را به منزل خود فراخواند و مقداری شراب به او خورانید و ما او را گرفتیم و خود با انگشت بکارتش را برداشت. در این موقع امیرالمومنین علیه‏السلام فرمود: الله اکبر! من اولین کسی بودم پس از حضرت دانیال که بین شهود تفرقه انداخته از این راه حقیقت را کشف کردم، و سپس بر تمام زنانی که تهمت به ناحق زده بودند حد افتراء جاری کرد، و زن را وادار نمود تا دیه بکارت دختر چهارصد درهم را به او بپردازد و دستور داد آن مرد، زن جنایتکار خود را طلاق گفته همان دختر را به همسری بگیرد و آن حضرت علیه‏السلام مهرش را از مال خود مرحمت فرمود.

پس از اتمام و فیصله قضیه، عمر گفت: یا اباالحسن! قصه حضرت دانیال را برای ما بیان فرمایید.

امیرالمومنین علیه‏السلام فرمود: دانیال کودکی یتیم بود که پیرزنی از بنی اسرائیل عهده دار مخارج و احتیاجات او شده بود، و پادشاه آن وقت دو قاضی مخصوص داشت که آنها دوستی داشتند که او نیز نزد پادشاه مراوده می‏نمود وی زنی داشت زیبا و خوش‏اندام، روزی پادشاه برای انجام ماموریتی به مردی امین و درستکار محتاج گردید، قضیه را با آن دو قاضی در میان گذاشت و به آنان گفت: مردی را که شایسته انجام این کار باشد پیدا کنید، آن دو قاضی همان دوست خود را به شاه معرفی نموده او را به حضورش آوردند، پادشاه آن مرد را برای انجام آن ماموریت موظف ساخت. آن شخص آماده سفر شد ولی پیوسته سفارش همسر خود را به آن قاضی نموده تا به او رسیدگی کنند. مرد به سفر رفت و آن دو قاضی به خانه دوست خود رفت و آمد می‏کردند، و از برخورد زیاد با زن به او دلبسته شده تقاضای خود را با وی در میان گذاشتند ولی با امتناع شدید آن زن مواجه شدند تا اینکه عاقبت به او گفتند: اگر تسلیم نشوی تو را نزد پادشاه رسوا می‏کنیم تا تو را سنگسار کند.

زن گفت: هر چه می خواهید بکنید.

آن دو قاضی تصمیم خود را عملی نموده نزد پادشاه بر زنای او گواهی دادند، پادشاه از شنیدن این خبر بسی اندوهگین گردید و از آن زن در شگفت شد و به آن دو قاضی گفت: گواهی شما پذیرفته است ولی در این کار شتاب نکنید و پس از سه روز وی را سنگسار نمایید!

در این سه روز منادی به دستور شاه در شهر ندا داد که: ای مردم! برای کشتن آن زن عابده که زنا داده حاضر شوید و آن دو قاضی هم بر آن گواهی داده‏اند.

مردم از شنیدن این خبر حرفها می‏زدند، پادشاه به وزیر خود گفت: آیا نمی‏توانی در این باره چاره بیندیشی؟ گفت: نه تا این که روز سوم، وزیر برای تفریح از خانه بیرون شد، اتفاقا در بین راهش به کودکانی برهنه که سرگرم بازی بودند برخورد نموده به تماشای آنان پرداخت، و دانیال که کودکی خردسال میان آنان با ایشان بازی می‏کرد، وزیر او را نمی‏شناخت. دانیال در صورت ظاهر به عنوان بازی، ولی در حقیقت برای نمایاندن به وزیر، کودکان را در اطراف خود گرد آورد و به آنان گفت: من پادشاه و دیگری زن عابده، و آن دو کودک نیز دو قاضی گواه باشند. و آنگاه مقداری خاک جمع نمود و شمشیری از نی به دست گرفت و به سایر کودکان گفت: دست هر یک از این دو شاهد را بگیرید و در فلان مکان ببرید، و سپس یکی از آن دو را فراخوانده، به او گفت: حقیقت مطلب را بگو وگرنه تو را خواهم کشت. (وزیر این جریانات را مرتب می‏دید و می‏شنید). آن شاهد گفت: گواهی می‏دهم که آن زن زنا داده است.

دانیال گفت: در چه وقت؟

گفت: در فلان روز.

دانیال گفت: این یکی را دور کنید. و دیگری را بیاورید، پس او را به جای اولش برگردانده و دیگری را آوردند.

دانیال به او گفت: گواهی تو چیست؟

گفت: گواهی می‏دهم که آن زن زنا داده است.- در چه وقت؟- در فلان روز.

با چه کسی؟

با فلان، پسر فلان.

در کجا؟

در فلان جا.

و او برخلاف اولی گواهی داد. در این وقت دانیال فرمود: الله اکبر! گواهی دروغ دادند. و آنگاه به یکی از کودکان دستور داد میان مردم ندا دهد که آن دو قاضی به زن پاکدامن تهمت زده‏اند و اینک برای اعدامشان حاضر شوید.

وزیر، تمام این ماجرا را شاهد و ناظر بود، پس بلادرنگ به نزد پادشاه آمد وآنچه را که دیده بود گفت.

پادشاه آن دو قاضی را احضار نموده به همان ترتیب از آنان بازجویی به عمل آورده و گواهیشان مختلف بود، پادشاه فرمان داد بین مردم ندا دهند که آن زن بری و پاکدامن است و آن دو قاضی به وی تهمت زده‏اند و سپس دستور داد آنان را دار زدند. [1] .

و نظیر همین خبر را کلینی (ره) در کافی چنین نقل کرده: در زمان خلافت امیرالمومنین علیه‏السلام دو نفر با هم عقد برادری بستند؛ یکی از آنان قبل از دیگری از دنیا رحلت کرد و به دوست خود وصیت کرد که از یگانه دخترش نگهداری کند، آن مرد دختر دوست خود را به خانه برد و از او مراقبت کامل می‏نمود و مانند یکی از فرزندان خودش او را گرامی می‏داشت، اتفاقا برای آن مرد مسافرتی پیش آمده و به سفر رفت. و سفارش دختر را به همسر خود نمود. مرد سالیان درازی سفر ماند و در این مدت دختر بزرگ شده و بسیار زیبا بود، و آن مرد هم پیوسته در نامه‏هایش سفارش دختر را می‏نمود، همسر مرد چون جمال و زیبایی دختر را دید ترسید که شوهرش از سفر برگشته با او ازدواج نماید از این جهت نیرنگی کرد و زنانی چند را به خانه خود فراخواند و آنان دختر را گرفته و خود با انگشت، بکارتش را برداشت.

مرد از سفر برگشت و به منزل رسید، سپس دختر را به نزد خود فراخواند، ولی دختر در اثر جنایتی که آن زن بر او وارد ساخته بود از حضور به نزد مرد شرم می‏کرد و چون مرد زیاد اصرار نمود زنش به او گفت: او را به حال خود بگذار که مرتکب گناهی بزرگ شده و بدین سبب خجالت می‏کشد نزد تو بیاید؛ و به دخترک نسبت زنا داد.

مرد از شنیدن این خبر سخت ناراحت شده و با قیافه‏ای خشمناک به نزد دختر آمده به شدت او را سرزنش نمود و به وی گفت: وای بر تو! آیا فراموش کردی آن محبتها و مهربانیهای مرا؟! به خدا سوگند من تو را مانند خواهر و فرزند خود می‏دانستم و تو نیز اگر خود را دختر من می‏دانستی، پس چرا مرتکب چنین کار خلافی شدی؟

دختر گفت: به خدا سوگند من هرگز زنایی نداده‏ام و همسرت به من تهمت می‏زند و ماجرای زن را برای مرد بازگو کرد. مرد دست دختر و زن خود را گرفته به طرف خانه امیرالمومنین علیه‏السلام روانه گردید و ماجرا را برای آن حضرت علیه‏السلام بیان داشت و زن نیز به جنایتی که مرتکب شده بود اعتراف کرد. اتفاقا امام حسن علیه‏السلام در محضر پدر بزرگوار خود نشسته بود، امیرالمومنین به او فرمود: بین آنان داوری کن!

آن حضرت علیه السلام گفت: سزای زن دوتاست؛ یکی حد افتراء برای تهمتش و دیگری دیه بکارت دختر.

امیرالمومنین علیه‏السلام فرمود: درست گفتی... [2] .

*******

پاورقی:1- فروع کافی،کتاب القضاء والاحکام،باب النوادر،حدیث9..تهذیب،بابالزیادات فی القضاء والاحکام،حدیث59

2- فروع کافی،کتاب الحدود،باب حدالقاذف،حدیث12



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 89/6/5 :: ساعت 11:10 صبح )
»» پیروان واقعی معاویه

پیروان واقعی معاویه

 کلمه ناقه در عربی به معنی شتر ماده است و کلمه جمل به معنی شتر نر می باشد. بعد از جنگ صفین که میان امیرالمؤ منین (علیه السلام) و معاویه در سرزمین صفین به وقوع پیوست. بعد از جنگ شتر سواری از مردم کوفه که مرکز خلافت حضرت علی (علیه السلام) بود وارد شام پایتخت معاویه شد. یکی از شامیان چون آن مرد کوفی را با شتر دید با وی گلاویز شد و گفت: این ناقه که تو بر آن سواری مال من است و تو آن را در صفین هنگامی که در رکاب علی (علیه السلام) بودی از من گرفتی!

مرد کوفی منکر شد گروهی از شامیان نیز به طرفداری از مرد شامی برخاستند و برای حل این دعوا جملگی نزد معاویه رسیدند.

مرد شامی پنجاه نفر شاهد را آورد که ناقه حاضر متعلق به اوست. شاهدان نیز موضوع را گواهی کردند. معاویه هم دستور داد تا شتر را بگیرند و به مرد شامی بدهند!!

مرد کوفی وقتی موضوع را چنین دید گفت: ای معاویه شاهدان همگی گفتند: این ناقه متعلق به این مرد شامی است در صورتی که این شتر ناقه نیست بلکه جمل است و آن ماده نیست بلکه نر است و این هم علامت آن.

معاویه گفت: با این وصف چون شهود گواهی داده اند حکم صادر شده است و باید اجرا شود! سپس معاویه مرد کوفی را به خلوت برد و قیمت شتر را از او پرسید و دو برابر قیمت آنرا به وی بخشید.

آنگاه به او گفت: از جانب من به علی بگو در جنگ آینده با صد هزار نفر از مردمی که میان شتر نر و ماده فرق نمی گذارند با تو روبرو خواهم شد. [1] .

*******

پاورقی:1- مروج الذهب مسعودی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 89/6/5 :: ساعت 10:46 صبح )
»» حدیث روز

http://zibasaz.persiangig.com/pic/bism/2.gif

&                         حدیث روز&

 

امیر المومنین علیه السلام فرمود :در زمان فتنه همچون بچه شتری باش که نه پشتی داردازاو سواری بگیرند ونهپستانی تا او را بدوشند.

 

       



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 88/9/23 :: ساعت 10:11 صبح )
»» حضرت علی(ع)ومنجم

&داستان دوستان&

حضرت علی (ع)و منجم

سعید بن جبیر [1] که از یاران با وفای امام سجاد علیه‏السلام می‏باشد نقل می‏کند: یکی از دهقانهای ایرانی که ستاره‏شناس بود، هنگامی که حضرت برای جنگ (با خوارج نهروان) خارج می‏شد به نزد حضرت آمد و بعد از تحیت گفت: ای امیرالمؤمنین ستاره‏های نحس و شومی طلوع کرده است، و در مثل این روز، شخص حکیم باید خود را پنهان کند، و امروز برای شما، روز سختی است، دو ستاره به هم رسیده‏اند و از برج شما آتش شعله‏ور است، و جنگ برای شما موقعیت ندارد! حضرت امیر علیه‏السلام فرمود: وای بر تو ای دهقانی که از علائم خبر می‏دهی و ما را از سرانجام کار می‏ترسانی، آیا می‏دانی جریان صاحب میزان و صاحب سرطان است؟ آیا می‏دانی اسد چند مطلع دارد؟

مرد منجم گفت: بگذار نگاه کنم و سپس اصطرلابی را که در آستین داشت درآورد و شروع کرد به بررسی و محاسبه.

حضرت علی علیه‏السلام لبخندی زد و فرمود: آیا میدانی شب گذشته چه حوادثی رخ داد؟ در چین خانه‏ای فرو ریخت، برج ماجین شکاف برداشت، حصار سرندیب سقوط کرد، فرمانده ارتش روم از ارمنیه شکست خورد (یا او را شکست داد) بزرگ یهود ناپدید شد، مورچه‏گان در سرزمین مورچه‏ها به هیجان آمدند، پادشاه افریقا نابود شد، آیا تو این حوادث را می‏دانی؟

مرد منجم گفت: نه یا امیرالمؤمنین.

حضرت فرمود:... در هر عالمی هفتاد هزار نفر دیشب به دنیا آمد و امشب همین تعداد خواهند مرد، و این مرد و با دست خود به مردی بنام سعد بن مسعده حارثی لعنه الله که جاسوس خوارج در لشکر حضرت امیر علیه‏السلام بود اشاره نمود- جزء همین اموات خواهد بود. آن مرد جاسوس وقتی حضرت به او اشاره کرد، گمان کرد حضرت دستور دستگیری او را داده است در همان حال در جا از ترس جان داد!

مرد منجم با دیدن این صحنه به سجده افتاد سپس حضرت در ادامه سخن فرمود: من و اصحابم نه شرقی هستیم و نه غربی، مائیم برپادارنده محور (دین و هستی) و نشانه‏های فلک.

و اینکه گفتی از برج من آتش شعله می‏کشد بر تو لازم بود که به نفع من حکم کنی نه بر ضرر من، چرا که نور آن (آتش) پیش من است و سوزاندن و شعله‏اش به دور از من، و این مساله‏ای پیچیده است، اگر حسابگر هستی آنرا محاسبه کن. [2] .

×××××× 

پاورقی:1-سعیدبن جبیرراازاصحاب امام سجاد(ع)شمرده اند که به دست حجاج بن یوسف ثقفی شهیدشد.

2-الاحتجاج ،ج1،ص355-مدینه المعاجز،ص188،ازمناقب الفاخرهپیشگوئیهای امیرالمؤمنین .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 88/9/16 :: ساعت 6:44 عصر )
»» غدیر عید بزرگ خدا

غدیر عید بزرگ خدا

هیجدهم ذی حجه عید غدیر خم، عید آل محمد علیهم السلام از بزرگترین اعیاد اسلامی است. خداوند تمام پیامبران را مامور کرد که این روز را عید بگیرند و آنها نیز جانشین خود را امر به بزرگداشت عید غدیر کردند. نام این عید در آسمان، عهد موعود بوده و در زمین روز میثاق است؛ میثاق با ولایت امیر مومنان علی (ع). و این همان روزی است که حضرت موسی و عیسی برای خود جانشین انتخاب کردند. در چنین روزی رسول خدا (ص) بین برادران مسلمان، عقد اخوت خواند.

رسول خدا (ص) به حضرت علی (ع) سفارش کرد که این روز را عید قرار دهد. از امام صادق (ع) نقل شده که پیامبر (ص) فرمود: روز غدیر خم، بهترین عید امت من است و آن روزی است که خداوند امر فرمود مرا در آن روز به منصوب کردن علی بن ابی طالب به عنوان رهبر امت خودم که بعد از من به وسیله او راهنمایی شوند و آن روزی است که خداوند دین خود را کامل گردانید و نعمت را بر امت من تمام نمود و اسلام را برای آنان به عنوان دین شایسته پسندید و انتخاب نمود.

سپس فرمود: ای مردم! همانا علی (ع) بعد از من است و از خاک طینت من پدید آمده و او بعد از من، امام و پیشوای مردم است و آنچه را که مورد اختلاف بین آنان باشد در خصوص سنتهای من بیان می کند، و او سرور مومنان و رهبر بزرگان، و نیکوترین جانشینان و شوهر سرور زنان عالمیان و پدر امامان هدایت کننده است.

ای مردم! هر کس با علی مهربان باشد من با او مهربانم هر کس علی را خشمگین کند من با او خشمگینم، هر کس به علی محبت کند من به او محبت می کنم، هر کس با علی قطع کند من با او قطع ارتباط می کنم، هر کس ‍ بر علی جفا کند من با او جفا کنم، هر کس علی را دوست بدارد من با او دوست می شوم، و هر کس با علی دشمنی کند من با او دشمنی می کنم، ای مردم! من شهر حکمتم و علی ابن ابی طالب در آن است و نمی توان به شهر وارد شد مگر از درش. دروغ می گوید آن کس که گمان می کند مرا دوست دارد در حالی که علی را دشمن می دارد.

ای مردم! قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث گردانید و مرا به رسالت برگزید، من هنگامی که علی را به امامت منصوب کردم خداوند، اسم او را در آسمانهایش بلند گردانید و ولایت و دوستی او را بر ملائکه اش واجب گردانید. از ابوهریره نقل شده که او گفت: هر کس روز هیجدهم ذی الحجه را روزه بگیرد، خداوند ثواب شصت ماه روزه گرفتن را در نامه عمل او ثبت می کند، و آن روز، روز غدیر خم است؛ هنگامی است که پیامبر خدا دست علی را گرفت و بلند کرد و فرمود: ای مردم، آیا من رهبر و سرپرست مومنین نیستم؟ گفتن: بله، ای رسول خدا، فرمود: هر آن کس که من ولی و رهبر اویم، علی هم رهبر و مولای اوست. پس عمر به حضرت علی عرض کرد: مبارک باد، مبارک باد ای فرزند ابی طالب، صبح کردی در حالی که تو مولای من و مولای همه مسلمین می باشی سپس خداوند بزرگ، آیه الیوم اکملت لکم دینکم را نازل فرمود.

از حضرت رضا (ع) نقل شده است که به ابی نصر فرمود:

ای پسر ابی نصر، هر کجا که باشی سعی کن روز عید غدیر، کنار قبر مطهر امیرمومنان (ع) حاضر شوی، بدرستی که خدا در این روز گناهان زیادی از مومنان را می بخشد و آنها را از آتش جهنم دور می کند، به اندازه دو ماه رمضان و شب قدر.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 88/9/4 :: ساعت 9:28 عصر )
»» ازدواج مولاعلی(ع)

ازدواج مولاعلی(ع) با فاطمه زهرا(س)دختر پیامبر

 

پیامبر خدا پس از سیزده سال سخت کوشی، تلاش در راه ابلاغ رسالت و تحمّل دشواری‏ها، شکنجه‏ها و آزارها به مدینه هجرت کرد و حکومت اسلامی را بنیاد نهاد.

علی‏علیه السلام از آغازین روزهای رسالت پیامبرصلی الله علیه وآله، همگام و همراه پیامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، بیست و چهار سال داشت. او باید ازدواج می‏کرد و زندگانی مشترک را آغاز می‏کرد.

فاطمه‏علیها السلام نُه ساله است. او دختر پیامبر خداست و در جایگاهی بلند از فضایل انسانی و ویژگی‏های والای ملکوتی، که پیامبر خدا بارها او را ستوده و «پاره قلب» خود نامیده است.

موقعیت پیامبرصلی الله علیه وآله در جایگاه زعامت امّت از یک‏سوی، و شخصیت والای فاطمه‏علیها السلام از سوی دیگر، زمینه‏ای بود تا کسانِ بسیاری - بویژه آنان‏که از این‏گونه پیوندها بیشتر در فکر رقم زدن آینده خود هستند، - به خواستگاری بروند. پیامبرصلی الله علیه وآله، یکسر جواب رد می‏داد و گاه، تصریح می‏کرد که منتظر «قضای الهی» است.

برخی از دوستان علی‏علیه السلام و صحابیان پیامبر خدا به وی پیشنهاد کردند که به خواستگاری فاطمه علیها السلام برود.

علی‏علیه السلام، قلبی دارد سرشار از ایمان و سینه‏ای آکنده از عشق؛ امّا دستانی تهی و پیراسته از درهم و دینار. علی‏علیه السلام به خانه پیامبر خدا رفت، شکوه و عظمت پیامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانی آمیخته با آزرم، نگاهی به پیامبرصلی الله علیه وآله داشت و نگاهی دیگر به زمین.

پیامبرصلی الله علیه وآله با تمهیداتی علی‏علیه السلام را به سخن گفتن وا داشت، و چون علی‏علیه السلام سخن گفت، فرمود: «چیزی در زندگی داری؟». جواب، معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه‏علیها السلام را همسانی جز علی‏علیه السلام و همسری لایق جز او بود؟!

ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا: امر الهی) تحقّق یافت و آن دو بزرگوار، زندگانی مشترک را در اوّلین سال هجرت ،با مهریه‏ای بسیار اندک و مراسمی بس ساده و جهیزیه‏ای ساده‏ترآغاز کردند و بدین سان، شکوهمندترین خانه و نقش آفرین‏ترین زندگانی مشترک در تاریخ اسلام، رقم خورد.

در کنار خانه پیامبرصلی الله علیه وآله، خانه‏ای خُرد - که به راستی از همه تاریخ بزرگ‏تر، و غبطه آفرین عرشیان و زمینیان بود -، بر پا شد. این خانه، سرچشمه فضیلت‏ها، مکرمت‏ها، عشق، ایمان، ایثار، جهاد، ساده زیستی، ... بود و به راستی خانه‏ای بود که سر بر عرش می‏سایید.

علی‏علیه السلام - این پارسای شب و زمزمه‏گر خلوت‏های آن -، شیر بیشه نبرد بود و هنوز زخم‏های نشسته بر پیکرش التیام نیافته، در جنگی دیگر حاضر بود و رزم آورترین و بزرگ‏ترین هماوردجویِ میدان.

و فاطمه‏علیها السلام، آرام و پرشکیب، بار زندگی را بر دوش داشت، با کم‏ترین امکانات می‏ساخت، زخم‏های همسر و پدر را می‏شست و افزون بر همسری علی‏علیه السلام، به تعبیر لطیف پیامبر خدا، «برای پدر، مادری می‏کرد».

اوّلین ثمر این پیوند الهی به سال سوم هجری دیده به جهان گشود که حسن‏علیه السلام نام گرفت. و دومین آن، حسین علیه السلام بود که در سال چهارم به دنیا آمد. زینب و امّ کلثوم‏علیهما السلام پس از برادرها پای به دنیا گذاردند و آخرین آنها، محسن، سقط گردید و شهد شهادت نوشید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( پنج شنبه 88/8/28 :: ساعت 5:18 عصر )
»» حدیث روز

 حدیث روز

حدیث از حضرت علی(ع)

لو ضربت خیشوم المؤمن بسیفی هذا علی أنیبغضنی ما أبغضنی و لو صببت الدنیا بجماتها علی المنافق علی أن یحبنی ماأحبنی.
اگر با اینشمشیرم بر بینی مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد دشمن نخواهد داشت . و اگر تمام دنیا رادر گلوی منافق بریزم که مرا دوست بدارد دوست نخواهد داشت و این بخاطر آن است که برزبان پیامبر امی گذشته که فرمود : ای علی هیچ مؤمنی ترا دشمن نمی دارد و هیچ منافقیتو را دوست نخواهد داشت. 

جان عالم بهفدای نام قشنگت
یا علــی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 88/8/26 :: ساعت 11:3 صبح )
»» توصیف علی(ع) از زبان پیامبر

توصیف علی(ع) از زبان پیامبر(ص)

 روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، سواره بیرون آمد در حالی که امیرالمؤمنین علیه‏السلام همراه او پیاده می‏رفت، فرمود: یا ابالحسن! یا سواره بیا یا برگرد؛ زیرا خداوند مرا امر کرده که هرگاه سواره‏ام تو هم سوار شوی، و پیاده باشی، هرگاه پیاده‏ام و بنشینی، چون نشسته‏ام، مگر در حدی از حدود الهی که به ناچار نشست و برخاست کنی؛ خداوند به من کرامتی نداده، مگر آنکه مثل آن را به تو عطا فرموده است؛ مرا به نبوت اختصاص داده و تو را در آن ولی (سرپرست امت) قرار داده، تا حدودش را به پاداری و در سختی امورش قیام نمایی؛ قسم به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به حق به نبوت برانگیخته، هر که تو را انکار کند به من ایمان نیاورده، و هر که به تو کفر بورزد ایمان به خدا نیاورده است؛ فضل تو از فضل من و فضل من برای تو و آن فضل پروردگار است و این است معنی قول خداوند: (قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفر حوا هو خیر مما یجمعون) .«1»

 (ای پیامبر! به مردم بگو شما به فضل و رحمت خدا شادمان شوید که آن از ثروتی که اندوخته می‏کنید، بهتر است.)

فضل خدا، نبوت رسول و رحمتش ولایت علی علیه‏السلام است؛ پس شیعه باید به نبوت و ولایت، خوشحال باشد و این برای آنان بهتر است از آنچه دشمنان از مال و فرزند و اهل در دنیا جمع می‏نمایند؛ قسم به خدا، یا علی! تو خلق نشدی مگر برای پرستش پروردگارت؛ و به تو معالم دین شناخته می‏شود و راه کهنه به تو اصلاح می‏گردد. هر کس از تو گمراه شد، گمراه است و خداوند هدایت نمی‏کند کسی را که ولایت تو ندارد و هدایت به تو نشده است، و این است معنی قول خداوند عزوجل:(و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی). «2» 

(من زیاد آمرزنده‏ام کسی را که بازگردد و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد و به راه آید)، یعنی به ولایت تو آید. خداوند مرا امر کرده است که هر حقی که بر من فرض کرده برای تو مقرر کنم؛ حق تو واجب است بر کسی که ایمان آورد؛ اگر تو نبودی حزب الله شناخته نمی شد، به تو دشمن خدا شناخته می‏شود، هر که با ولایت تو خدا را ملاقات نکند چیزی ندارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند این آیه را بر من نازل کرد:(یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته): «3» (ای پیامبر)! آنچه به تو از خداوند، نازل شد برسان، «که آن ولایت تو یا علی علیه‏السلام بوده است، اگر آن را نرسانی رسالت او پروردگار را انجام نداده‏ای»؛ من پیامبر، اگر ولایت تو را نمی‏رساندم، همه اعمالم از بین می‏رفت؛ هر که خداوند را به غیر ولایت تو ملاقات کند، عملش باطل است و این وعده‏ای است که برایم ثابت شده است؛ و نگویم چیزی را مگر آنکه پروردگار گوید، و آنچه گویم از خداست که درباره تو نازل کرده است. «4»

×××× 

پاورقی:1-یونس،آیه58        2-طه،آیه82    3-مائده،آیه67     

4-امالی،الصدوق،ص399وداستانهایی اززندگی حضرت علی(ع)،ص23-



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 88/8/25 :: ساعت 11:39 عصر )
<   <<   11   12   13   14      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 91
>> بازدید دیروز: 182
>> مجموع بازدیدها: 1498050
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [190]
داستان وحکایت [172]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [104]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [192]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب