سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خود را از اندیشه ای که مایه فزونی حکمت تگردد و عبرتی که مایه حفظت شود، تهی مدار . [امام علی علیه السلام]
قطره ای ازدریا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن

فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن(مبحث سوم)

آیه چهارم :

((واذا بتلى ابراهیم ربه کلمات فاتمهن ))

((هنگامى که پروردگار حضرت ابراهیم را با کلماتى امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد)) همانطوریکه در آیه قبل گفته شد که مقصود از کلمات چیست ، در این آیه نیز مراد از کلمات عبارتند از رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین ، حضرت صدیقه و حسنین سلام الله علیهم .

در این باره ((مفضل بن عمر)) یکى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله علیه ، که حکیم ، فیلسوف و فقیهى فوق العاده است ، روایتى از آن حضرت نقل مى کند و مى گوید:

قول الله عزوجل ((و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ))ما هذه الکلمات ؟ قال هى الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه ، و هو انه قال : اسالک بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على ، فتاب الله علیه ، انه هو التواب الرحیم . قلت له : یا بن رسول الله فما یعنى عزوجل بقوله : ((فاتمهن ))؟ قال یعنى : اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهم السلام ))

از حضرت صادق سلام الله علیه معنى آیه شریفه (واذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات ) را پرسیدم که مقصود خداى تعالى از این کلمات چیست ؟ فرمود:

این کلمات ، همان کلمات است که حضرت آدم ، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض کرد:

((پروردگارا، به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین از تو درخواست مى نمایم که توبه مرا بپذیرى ، پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستیکه خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است ))

((مفل بن عم )) مى گوید، سپس از حضرت صادق (ع ) پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن ) در این آیه چیست ، فرمود:

یعنى نام نه امام اگر دیگر از اولاد حسین بن على (ع ) تا قائم آل محمد(ع ) را به پنج تن محلق نمود لذا کلماتى که حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از کلماتى است که حضرت آدم (ع ) فرا گرفت .

این کلمات همان است که حضرت صادق سلام الله علیه ، در رواتى مى فرماید: ((نحن الکلمات )) یعنى مائیم آن کلمات که خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرماید. چهارده معصوم (ع ) را از این جهت ((کلمه )) نامیده اند که نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه آن کلمه اى است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یک بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت .

هنگامى که نطفه امام سلام الله علیه منعقد مى شود، بعد از دمیده شدن روح ، بر دوش او نوشته مى شود:

((و تمت کلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لکماته ))

((از روى راستى و عدالت کلمه پرورگارت به حد کمال رسید، هیچکس تبدیل و تغییر کلمات خدائى نتواند کرد)) وقتى که امام سلام الله علیه از مادر متولد مى شود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذکور نقش مى بندد و درباره این کلمات است که حضرت ولى عصر سلام الله علیه در دعاى رجبیه اش مى فرماید:

((لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک ، بدوها منک و عودها الیک ، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد...))

هرگز امکان ندارد اشخاص که در منطق وحى ، ((کلمات الهى ))نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز داخل این کلمات است ، جزء این کلمات است که (معرفت ) آنها را به حضرت آدم ، به حضرت موسى ، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموخته اند، و همه انبیاء به آنان متوسل شده اند و باز تکرار مى کنیم ، هرگز معقول نیست که کسى ((کملة الله )) باشد، و انبیا به او توسل کنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است که مى توان از آن را اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده کرد.

××××××

پاورقی:1- فاطمة الزهرا علیهاسلام  - مؤ لف : گفتار علامه امینى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( شنبه 92/1/17 :: ساعت 9:17 عصر )
»» فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن

فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن(مبحث دوم)

آیه دوم :

((فقل تعالوا ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین ))

((پس بگو (اى پیامبر) بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله بر خیزیم (یعنى در حق یکدیگر نفرین کنیم ) تا دروغگویان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم )).

این آیه بطور صریح و آشکارا ندا مى کند بر اینکه پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله هنگامى که با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد شرکت داشت ، و او وجود مقدسى است که میان چهار معصوم دیگر در آیه مباهله قرار گرفته است ، دو معصوم : ابنانا (حسنین ع ) و دو معصوم : انفسنا (پیغمبر ص و على ع ) و یک معصومه : نسائنا: ما بین آنها، که از نساء منحصر است به این وجود مقدس ، و با توجه به این مطلب که مباهله (ابتهال و نفرین کردن ) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست ، و با زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله کرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلکه صلاحیت اقدام به چین امر خطیرى را افراد مقدس و شایسته اى دارا هستند که مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارک و تعالى بوده باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از آن شخصیتهائى است که مشمول این آیه شریفه است و این از مسلمات است .

آیه سوم :

((فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه ))

((پس حضرت آدم (ع ) از حضرت حق تبارک و تعالى کلمات را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله (قبول ) توبه خویش قرار داد)) درباره این آیه احادیثى نقل شده است که بسیار فوق العاده است ، و با توجه به آیه مذکور و این روایات ، انسان مى تواند بخوبى درک نماید که حضرت صدیقه سلام الله علیها علت خلقت است و یکى از اسباب آفرینش ‍ جهان مى باشد، یعنى همانطور که رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از علل آفرینش است ، و معقول نیست کسى علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.

در این باره دو روایت ، یکى از جناب امیرالمؤ منین سلام الله علیها و دیگرى از جناب ابن عباس نقل مى کنم : روایتى که از وجود مقدس امیرالمؤ منین (ع ) است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذکر کرده اند چنین است :

((سالت النبى صلى الله علیه وآله قول الله تعالى : (( فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه )) فقال : ان الله اهبط آدم بالهند، و حوا بجدة ... حتى بعث الله الیه جبرئیل و قال : یا آدم الم اخلقک بیدى ؟، المانفخ فیک من روحى ؟،... قال بلى ، قال : فما هذا لبکاء؟، قال : و ما یمنعنى من البکاء و قد اخرجت من جوار الرحمان . قال : فعلیک بهولاء الکلمات فان الله قابل تویتک و غافر ذنبک ، قل یا آدم : اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد، سبحانک لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى ، انک انت الغفور الرحیم ، فهولاء الکلمات التى تلقى آدم ))

((امیرالمؤ منین سلام الله علیها مى فرماید: از پیغمبر اکرم (ص ) معناى آیه شریفه (( ((فتلقى آدم من به کلمات فتاب علیه )) را سؤ ال کردم ، فرمود: هنگامى که خداى تعال ، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد.... (حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره مى ریخت ) تا اینکه خداى تعالى جبرئیل را نازل کرد و فرمود:

یا آدم ، آیا من ترا بدست (قدرت ) خودم نیافریدم ؟ آیا از روح بر تو ندمیدم ؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم ؟ و حوا کنیز خود را به تو تزویج نکردم ؟

حضرت آدم عرض کرد: بلى ، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم ) تو از چیست ؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم ، که از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اینک فراگیر این کلمات را که به وسیله آن ، خدا توبه ترا قبول مى کند و گناهت را مى بخشد، بگو یا آدم : خدایا، پاک و منزهى تو، نیست خدائى جز تو، بد کردم و بخود ستم روا داشتم ، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش ، بدرستیکه این توئى بسیار بخشنده مهربان . پیامبر اکرم (ص ) در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتى که خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است ، گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با این کلمات تسلى داده است ، که اگر از جوار رحمت من دور شده اى ، اینکه ارزش فراگرفتن این کلمات گرانقدر، عوض ، هم سن و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است ، و جبران آن نعمتى که از آن محروم شده اى . روایت دیگرى در همین موضوع جناب ابن عباس ‍ از پغمبر اکرم (ص ) نقل مى کند که آن حضرت فرمود:

((لما خلق الله عزوجل آدم ، و نفخ فیه من روحه عطس ، فالهمه الله : الحمدلله رب العالمین . فقال له ربه یرحمک ربک ، فلما سجد له الملائکه تداخله العجب ، فقال : یا رب خلقت خلقا احب الیک منى ؟ فلم یجب ، ثم قال الثانیه ، فلم یجب ، ثم قال الثالثة ، فلم یجب ثم قال الله عزول له : نعم ، و لولاهم ما خلقتک ، فقال : یا رب ارنیهم ، فاوحى الله تعالى الى ملائکة الحجب ، آن ارفعوا الحجب فلما رفعت الحجب ، اذا آدم بخمسة اشباح قدام العرش ، فقال یا رب من هولاء؟ قال : یا آدم هذا محمد نبى ، و هذا على امیرالمؤ منین ابن عم النبى ووصیه ، و هذه فاطمة انبة نببى ، و هذآن الحسن والحسین انبا على و ولدا نببى ، ثم قال : یا آدم هم ولدک ففرح بذلک . فلما اقترف الخطیئه قال : یا رب اسالک بحق محمد و على و فاطمة والحسن والحسین لما غفرت لى فغفرالله له بهذا فهذا الذى قال الله عزوجل : ((فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه )) فلما هبط الى الارض ، صاق خاتما، فنقش علیه ((محمد رسول الله و على امیرالمؤ منین )) و یکنى آدم بابى محمد))

بعد از آنکه خداى عالى آدم (ع ) را آفرید، حضرت آدم عطسه کرد و با الهام خدائى ((الحمدلله رب العالمین )) گفت . خداى تعالى در جواب فرمود ((یرحمک ربک )) رحمت خدا بر تو باد (خوشا، آن بشرى که جواب عطسه اش خطاب الهى باشد).

هنگامیکه فرشتگان بر حضرت آدم سجده کردند، تکبر به او راه یافت و در حالکیه بر خود مى بالید عرض کرد: پروردگارا، آیا مخلوقى که نزد تو محبوبتر از من باشد، آفریده اى ؟ و این سؤ ال را سه بار تکرار کرد و هر سه بار بى جواب ماند، دفعه سوم که حضرت آدم (ع ) پرسش خود را بازگو کرد، متوجه گردید که سؤ ال بى پاسخ او، سخن بجائى نبوده است ، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:

بلى ، یا آدم مخلوقاتى از تو محبوبتر دارم ، که اگر آنها بوجود نمى آمدند، ترا نیز نمى آفرید.

عرض کرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده .

در آن هنگام خداى تعالى به فرشتگان حاجب درگاه الهى وحى شد: پرده ها را کنار بزنید (بلى . آفریننده جهان ، در پشت پرده غیب موجوداتى دارد که سبب تربیت آدم و اولاد آدمند). چون حجابها برداشته شد، از پشت پرده غیب ، پنج شبح ظاهر شدند که در پیشگاه عرش ایستاده بودند.

خطاب آمد: این پیامبر من ، این على امیرالمؤ منین پسر عم او، این فاطمه دخترش و این دو، حسن و حسین ، پسر آن على ، فرزندان پیامبر من هستند. و پس از معرفى نامهاى آنها، خدا تعالى فرمود: یا آدم ، اینان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالى است ، و مرتبه تو تالى مقام و والاى اینها مى باشد.

و بعدها وقتى که حضرت آدم مرتکب و مبتلاى آن ترک اولى شد، عرض کرد:

پروردگارا، از تو مسئلت دارم که به حق محمد، و على ، و فاطمه ، و حسن و حسین از خطاى من درگذرى ، پس دعایش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خداى تعالى قرار گرفت و این است معناى آیه شریفه که خدا مى فرماید: پس آدم کلماتى از پروردگارش فرا گرفت که به وسیله آن کلمات توبه او مورد قبول واقع گردید.

ابن عباس ، سپس روایت را چنین ادامه مى دهد که پیغمبر(ص ) فرمود:

هنگامیکه آدم (ع ) بر زمین فرود آمد، انگشترى براى خود ساخت که نقش آن نام مبارک پیامبر اعظم ((محمد رسول الله )) بود، و ((ابى محمد)) (پدر محمد ص ) کنیه او شد.

((حاف ابن النجار)) که یکى از بزرگان عامه (سنى ) است به سند خودش از ابن عباس روایت مى کند:

((سالت رسول الله صلى الله علیه وآله عن الکمات التى تلیها آدم من ربه فتاب علیه ، قال : سال بحق محمد، و على ، و فاطمة ، والحسن والحسین الا تبت على فتاب الله علیه تبارک و تعالى ))

((از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله سوال کردم : آیا آن کلمات که حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست ؟، حضرت فرمود: آدم (ع ) با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد:

((به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین ، توبه مرا قبول فرما)) پس خداى تبارک و تعالى توبه او را پذیرفت .

این روایت را ((سیوطى )) در ((درالمنثور))، ((بدخشانى )) از ((حافظ کبیر دارقطنى )) و از ((ابن النجار)) و ((ابن مغازلى )) در مناقبش ، با ذکر سند نقل کرده اند، و با توجه به مطالبى که گفته شد از این آیه هم استفاده مى شود که وجود مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب خلقت عالم و ((ولیة الله )) بوده است .

××××××

پاورقی:1- فاطمة الزهرا علیهاسلام  - مؤ لف : گفتار علامه امینى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 92/1/16 :: ساعت 8:43 عصر )
»» فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن

فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن(مبحث اول)

آیه اول :

((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیا و یطهرکم تطهیرا))

((خدا چنین مى خواهد که رحبس (هر آلایش ) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند))

برخى را عقیده بر این است که چون این آیه شریفه بین دو آیه واقع شده که آن آیات درباره زوجات پیغمبر(ص ) نازل گردیده است ، بنابراین به همان نسق ، این آیه هم باید درشان زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مى دانیم که از پنج طریق به این آیه نظر کنیم :

1 - اول بررسى اینکه بعد از نزول این آیه ، از رسول اکرم صلى الله علیه و آله درباره آن نصى (کلام صریحى ) هست که آیه تطهیر درشان چه کسى نازل شده است ؟

2 - دوم اینکه در این موضوع ، از خود زنهاى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله کلام معتبر و صریحى وجود دارد که دلالت کند این آیه درباره کیست ؟، آیا یکى از آنان ادعا کرده است که آیه تطیر درشان ما زنان پیامبر نازل شده است ؟ و یا اینکه عکس این مطلب را اظهار نموده است ؟

3 - سوم اینکه آیا على سلام الله علیه و یا اولاد امیرالمؤ منین (ع ) با این آیه احتجاج و مشاهده کرده اند؟ آیا ادعا کرده اند که این آیه درشان ما اهل بیت است و در غیر ما نیست ؟ و آیا در مقام احتجاج از صحابه چه شنیده اند؟

4 - چهارم اینکه آیا از خود صحابه کلام معتبر و صریحى در این باره موجود است که آیه تطهیر درباره چه کسى نازل شده است ؟

5 - پنجم اینکه رجال تفسیر و حدیث در این مورد چه مى گویند؟ ایا با نظر آن کسانیکه مى گویند آیه تطهیر (مانند دو آیه قبل و بعد آن ) مربوط به زوجات پیغمبر است همراى و موافق هستند؟ یا اینکه مى گویند نه خیر، چون درباره شان نزول این آیه ، نص (کلام معتبر و صریحى ) وجود دارد، لذا باید تابع آن نص شد.

بنابراین آنچه درباره تطهیرشان مى شود از این پنج طریق که گفته شد، بیرون نیست .

آیه تطهیر گفتار پیامبر(ص )

اما آنچه نفس قضیه است : درشان نزول این آیه روایات متواترى در دست است که حاکى است آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اکرم (ص )، حضرت صدیقه ، امیرالمؤ منین ، و حسنین صلوات الله علیهم حضور داشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اکرم صلى الله علیه و آله تقاضا مى کند که من نیز به جمع شما داخل بشوم و تحت کسا نزد شما خاندان رسالت قرار گیرم ؟ حضرت او را نهى کرد و فرمود: نه ، تو داخل نشو (وانت فى خیر) چون این آیه مخصوص است به ما پنج تن .

نام جماعتى از صحابه که شان نزول این آیه را به همین ترتیب نقل کرده اند و روایات آنها متواتر است به این شرح مى باشد:

سعدبن ابى وقاص - انس بن مالک - ابن عباس - ابوسعید خدرى - عمر بن ابوسلمه - واصلة بن اسقع - عبدالله بن جعفر - ابوحمرا هلال - عایشه - ام سلمه - ابوهریره - معقل بن یسار - ابوطفیل - جعفربن حبان - حبیره - ابوبرزه اسلمى - مقداد بن اسود.

روایاتى که صحابه مذکور نقل کرده اند، در این موضوع هم راى و هم سخن هستند که آیه شریه تطهیر در خانه ((ام سمله )) نازل شده ، و فقط درشان پنج تن بوده است و هیچیک از زنان پیغمبر(ص ) داخل این قضیه نیست ، و این مطلب از مسلمات است . غیر از حضرات صحابه ، تقریبا 300 نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذکر اینکه محل نزول آیه خانه ((ام سمله )) بوده است ، نقل کرده اند. و ما مشخصات این 300 نفر را که در قرون مختلفه مى زیسته اند بطور تقصیل در کتاب ((الغدیر)) شرح داده ایم .

تمام این 300 نفر نصوصى از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل کرده اند، که بعد از نزول آیه تطهیر از حضرت پرسیده شد که این آیه شریفه در شان کیست ؟ حضرت فرمود: منم ، على ، فاطمه ، حسنین (علیهم السلام ).

پس با توجه به مطالب فوق ، جاى هیچگونه تردیدى نیست که حضرت صدیقه زهراء سلام الله علیها نیز مشمول آیه تطهیر است و در کلمه ((اهل البیت )) او نیز مراد مى باشد. گذشته از اینها، پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله ، براى اثبات و روشن شدن حقیقت امر کار بسیار جالبى کرده است که 9 نفر از صحابه آنرا نقل کرده اند، به این شرح که بعد از نزول این آیه ، حضرت رسول (ص )، هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل که براى اقامه نماز صبح به مسجد تشریف مى برد، قبل از نماز به در خانه حضرت صدیقه سلام الله علیها مى آمد و مى فرمود:

((السلام علیکم یا اهل البیت ، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا))

((سلام بر شما اى اهل البیت ، بدرستیکه خدا اراده فرموده است که هر ناپاکى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاک و منزه نماید)).

راوى دیگرى مى گوید: من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده کردم ، راوى دیگر نقل مى کند: من نه ماه در مدینه توقف کردم و هر روز ناظر این صحنه بودم . راوى دیگر اظهار مى دارد: من 12 ماه در مدینه ساکن بودم و هر روز شاهد این روش پیامبر(ص ) بودم و این جریان تا آخرین روز زندگانى رسول اکرم صلى الله علیه و آله ادامه داشته است .

پس با توجه به مطالب مذکور کاملا روشن است که آیه تطهیر مخصوص بوده است به خانه صدیقه سلام الله علیها، و آن اشخاصى که در آنجا ساکن بوده اند.

حضرت رسول اکرم (ص ) که به این روش ، به این استمرار، به این استقرار و در این مدت متوالى ، هر روز بر در خانه زهرا سلام الله علیها مى آمد، منظورش این بوده است که اگر کسى سخنان آموزنده و تعیین کننده او را دیروز نشنیده است امروز بشنود، و اگر امروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى دیگر......

همه صحابه ، چه آنانکه در مدینه حضور داشتند، و چه مسافرینى که وارد شهر مى شدند، از این روش رسول اکرم صلى الله علیه و آله ، آگاه شدند که آیه تطهیر فقط و فقط درشان خاندان پیغمبر(ص ) (پنج تن ) نازل شده است .

آیه تطهیر و گفتار زنان پیامبر اکرم (ص )

اینک بررسى اینکه آیا از همسران پیغمبر(ص ) در مورد آیه تطهیر ادعائى کرده است یا نه ؟ در این مورد شیعیان روایاتى از زنان پیغمبر(ص )، از جمله ((ام سلمه )) نقل کرده اند که آن احادیث را حضرت عامه نیز صحیح و معتبر شمرده اند.

یکى از آن روایات که مورد قبول فریقین (شیعه و سنى ) مى باشد، این است که جناب ((ام سلمه )) مى فرماید: من از پیغمبر(ص ) پرسیدم که این آیه تطهیر درشان کیست ؟ حضرت فرمود: درباره من ، على ، فاطمه ، حسنین است و تهم مشمول این آیه نیستى . مشمول این آیه نیستم ، ما همسران نبى ، مورد خطاب این قضیه نیستیم ، و کاملا واضح است که اگر آیه شریفه تطهیر درباره زنان پیغمیر(ص ) بود، جناب ((عایشه ))آنرا بر پیشانى جمل مى نوشد و غوغائى بر پا مى کرد، در صورتیکه هیچیک از همسران رسول اکرم (ص ) هرگز چنین ادعائى نکرده اند که این آیه درشان آنان بوده است .

آیه تطهیر و گفتار ائمه اطهار(ع ) و حضرت زهراء(ع )

امیرالمؤ منین (ع )، حضرت صدیقه سلام الله علیها، حسن بن على (ع )، حسین بن على (ع )، حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهم السلام همگى در هنگام منقبت شمارى به این آیه استناد و احتجاج کرده و برهان سخن خویش قرار داده اند.

امیرالمؤ منین (ع ) در ((یوم الدار)) براى اثبات گفتار خود به این آیه احتجاج و استنشاد نموده است که آیا آیه تطهیر در مورد ما نیست ؟ و تمامى صحابه و تابعین ، ضمن قبول اظهارات آن حضرت عرض کرده اند: بلى ، این آیه درشان شماست ، و این مطلب از مسلمات است .

آیه تطهیر و گفتار صحابه

همانطوریکه در قسمت اول این بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعین در این مطلب هم راى و هم سخن هستند که آیه تطهیر درشان پنج تن است و از آنان کسى که مخالف این عقیده است ، فقط و فقط ((عکرمه )) است که داستان ((سیاق )) از او نقل شده است .

آیه تطهیر و رجال تفسیر و حدیث

علماء و رجال تفسیر و حدیث پس از بررسى روایات مذکور، همگى ، متفق القول و هم عقیده اند که سند ((عکرمه )) اعتبار ندارد، و این استدلال ((سیاق )) و برهان صحیحى نیست .

به ملاحظه این که ضمائر آیه شریفه تطهیر همه مذکر است و ضمائر دو آیه قبل و بعد آن مؤ نث مى باشد. بنابراین سیاق آیه تطهیر که در وسط آن دو آیه است عوض شده ، و تغییر کرده است در نتیجه نمى شود که مربوط به همسران پیغمبر(ص ) بوده باشد، و اگر جز آیه تطهیر منقبت دیگرى درشان زهراى اطهر (ع ) نبود، همین یک آیه برهانى است کافى و نشانگر اینکه حضرت صدیقه سلام الله علیها معصومه است ، و عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است ، و ما، غیر ولى که معصوم باشد سراغ نداریم . از ابتداى خلقت ، آدم تا آخر، هر کسى که معصوم است ولى است ، یا پیغمبر است ، یا امام است ، و یا صدیق است که حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از آنان است .

××××××

پاورقی:1- فاطمة الزهرا علیهاسلام  - مؤ لف : گفتار علامه امینى



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( جمعه 92/1/16 :: ساعت 1:4 عصر )
»» حدیث قدسی

حدیث قدسی

قال الله تبارک و تعالی :
یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لو لا فاطمة لما خلقتکما

ترجمه:
ای احمد (صل الله علیه و آله وسلم ) اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم و اگر علی (علیه السلام ) نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه ( سلام الله علیها ) نبود هیچ کدام شما را خلق نمی کردم .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( چهارشنبه 91/1/30 :: ساعت 6:3 عصر )
»» حدیث روز

http://zibasaz.persiangig.com/pic/bism/3.gif

حدیث روز

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ ( علیها السلام ) قالَتْ :

 قالَ لى رَسُولُ اللّهِ ( صلى الله علیه وآله وسلم ) یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَیْکِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.

ترجمه:

رسول خدا ( صلى الله علیه وآله وسلم ) به من گفت : اى فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 91/1/29 :: ساعت 12:14 عصر )
»» وصیت های حضرب زهرا(س)

 

وصایاى  حضرت زهرا(س)

حضرت زهراء مظلومه علیها السلام ، آن سرور زنان در آخرین لحظات عمر خود، به همسرش امیرالمؤ منین ، امام علىّعلیه السلام خطاب کرد و چنین اظهار نمود:
یا علىّ! تو خود گواهى که در دورانزندگى از من دروغ و خیانتى سر نزده است ، در تمام مسائل و جریانات گوناگون زندگى ،من با تو مخالفتى نداشته ام ، بلکه همیشه در تمام لحظات سعى کرده ام که یار و یاورتو بوده باشم
.
اکنون از تو مى خواهم ، چنانچه بعد از من خواستى همسرى برگزینى ،اءمامه دختر خواهرم را انتخاب نمائى ، که او براى فرزندانم چون مادرى دلسوز ومهربان است
.
تابوتى برایم تهیّه کنید و جنازه ام را درون آن قرار دهید تا هنگامتشییع ، بدنم پنهان و پوشیده باشد و حجم بدنم مورد دید افراد و توجّه نامحرمان قرارنگیرد
.
هنگامى که شب فرا رسید و افراد، در خانه هاى خود خوابیدند، جنازه ام راحمل وتشییع کنید، تا اشخاصى که بر من ظلم کردند و حقّ ما را غصب نمودند، در تشییعجنازه ام شرکت نکنند، چون که آنان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند
.
اجازه ندهید،آن هائى که بر ما ظلم کرده اند و کسانى که تابع ایشان شده اند بر جنازه من نمازبخوانند
.
سپس افزود: اى پسر عمو! وقتى روح از بدنم خارج شد و خواستى مرا غسل دهىبدنم را برهنه منما، چون که من خود را شسته ام
.
و مرا پس از غسل ، ازباقیمانده حُنوط پدرم ، رسول اللّه صلّلى اللّه علیه و آله ، حُنوط کن
.
و خودتبه همراه دیگر نزدیکان و یاران باوفا، نماز را بر جنازه ام اقامه کنید
.
و آن گاهبدون آگاهى و اطّلاع دیگران ، مرا در محلّى مخفى ، دفن نمائید تا آن که محلّ دفنمنیز، از نامحرمان و غاصبان و ظالمان پنهان و مستور باشد
.
و ضمن آن که هیچ یک ازآن هائى که بر من و تو ظلم کردند نباید در مراسم دفن من شرکت کنند، محل قبرم نیزمخفى باشد.1

عروج ملکوتى یا پرواز  نجاتبخش

امام جعفر صادق صلواتاللّه علیه حکایت فرماید:
هنگامى که رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله رحلت نمود،دو چیز گرانبها را در بین امّت خود به عنوان امانت قرار داد، که یکى قرآن و دیگرىعترت و اهل بیتش علیهم السلام بود
.
پس از آن به نقل از فاطمه زهراء علیها السلامحکایت فرماید
:
چند روزى پس از رحلت پدرم رسول خدا صلوات اللّه علیه ، ایشان رادر خواب دیدم و اظهار داشتم
:
اى پدرجان ! تو رفتى و با رفتن تو ارتباط ما باعالم وحى قطع گردید؛ و هنوز سخنم پایان نیافته بود که در همین لحظات متوجّه شدم ،چندین نفر از فرشته هاى الهى نزد من آمدند و مرا به همراه خود بالا بردند
.
وقتىوارد آسمان ها شدم ، ساختمان هاى با شکوه و باغات بسیار سبز و خرّم را دیدم و چونبه یکى از آن قصرهاى بهشتى نزدیک شدم ، مشاهده کردم که چندین حوریه از آن بیرونآمدند و مى خندیدند و به یکدیگر بشارت مى دادند
.
و من با دیدن چنان صحنه هاىسعادت بخش و دلنشین ، بسیار علاقه مند شدم که نزد آن ها بمانم و برنگردم ؛ لیکن درهمین حالت از خواب بیدار شدم
.
سپس حضرت صادق علیه السلام به نقل از امیرالمؤمنین ، امام علىّ علیه السلام چنین فرمود
:
ناگهان دیدم که فاطمه زهراء علیهاالسلام حیرت زده و پریشان از خواب بیدار شد و مرا صدا زد، جلو رفتم و جریان را جویاشدم ؟

و چون آن مخدّره مظلومه ، خواب خود را برایم بیان نمود، از من عهد و پیمانگرفت که چون رحلت نماید کسى در مراسم تشییع و تدفین وى شرکت نکند، مگر سه نفر اززنان به نام هاى :
امّ سلمه ، امّ اءیمن و فضّه .و هشت نفر از مردان که بهنام هاى
:
دو فرزندش ، حسن و حسین ، عبداللّه بن عبّاس ، سلمان فارسى ، عمّاریاسر، مقداد و ابوذر غفارى بودند
.

 

 حضرت امام علىّ علیه السلام در ادامه فرمود: و در آن شبى که وعده الهى فرا رسید و فاطمه زهراء علیها السلام در آن شب قبض روحگردید، متوجّه شدم که آن مظلومه ، بر عدّه اى تازه وارد سلام مى دهد و مى گوید: ((وعلیکم السّلام )).
بعد از آن ، همسر مظلومه ام به من خطاب کردو اظهار داشت  : یا علىّ! این جبرئیل امین است که بر من وارد شدهو مرا بر نعمت هاى بهشتىبشارت مىدهد
.

پس از گذشت لحظه اى دیگر، باز اظهار نمود: ((وعلیکم السّلام ))، و سپس بهمن خطابنمود: اى پسر عمو! این میکائیل است که بعد از جبرئیل بر من واردشد.

 در مرتبه سوّم دختر رسول خدا چشم هاى خود را گشود و اظهار داشت : و این عزرائیلاست کهاکنون وارد شد؛ و پدرم اوصاف وحالاتش را برایم گفته بود.
و بعد از آن عزرائیلرا مورد خطاب قرار داد و گفت : سلام بر تو، اىگیرنده ارواح ! تعجیل نما و جانم رابرگیر، ولیکن سعى کن مرا عذاب ندهى و جانم را به سختىنگیرى
.

و سپس به درگاه  پروردگارمتعال چنین اظهار نمود: بار خداوندا! من به سوى رحمت و برکات تو مى آیم ،نه به سمت آتش و عذابِ دردناکى که به معصیتکاران وعده داده اى .
و آن گاه ، آنبانوىستمدیده در حالى که رو به قبله دراز کشیده بود چشم هاى خویش را بر هم نهاد وبه عالم بقاء رحلتنمود.2

********

پاورقی:1- بحارالا نوار: ج 43، ص 191، ح 20، فاطمة الزّهراء علیها السلام : ص 337 340 واءعیان الشّیعة : ج 1، ص 321.
2- دلائل الامامة : ص 131، ح 42،بحارالا نوار: ج 43، ص 209.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/1/28 :: ساعت 6:32 عصر )
»» فدک

 

دفاع ازحق

فدک ، روستاى آباد و حاصلخیز خیبر، واقع در 140 کیلومترى مدینه بود که آب فراوان و نخلستان بسیار داشت و در دست یهود بود در سال هفتم هجرت ، مسلمانان به رهبرى پیامبر   (ص ) پس از فتح خیبر، متوجه شدند، یهودیان بدون جنگ ، آنرا در اختیار پیامبر (ص   (گذاشتند، از آن پس،‹فدک›ملک شخصى پیامبر (ص ) گردید، هنگامى که آیه 26 سوره اسراءنازل شد:

و آت ذالقربى حقه‹و حق نزدیکان را بپردازد›پیامبر (ص ) فدک را به فاطمه (س ) بخشید. 1

بعدازرحلت رسولخدا(ص) ابوبکر،فدک را تصرف کردوکارگزاران فاطمه(س) را از آنجا اخراج کرد. فاطمه (س ) براى دفاع از حق خود، چند بار با ابوبکر در مورد استرداد فدک ،گفتگوکرد،دریکى ازموارد ابوبکربه فاطمه (س) گفت : براى ادعاى خود که فدک ملک شخصىتوست شاهد بیاور.فاطمه (س) رفت وام ایمن را به عنوان شاهدآورد، ام ایمنبانوى مورد احترام و اعتبار بود، و پیامبر (ص) اورا به بهشت بشارت داده بودنزدابوبکرآمدوگفت :گواهى مى دهم ، هنگامى که آیه 26 سوره اسراء نازل شد، پیامبر (ص ) فدک رابه فاطمه (س) بخشید. سپس على (ع) آمدوعین این گواهى را داد، وبراىابوبکر ثابت شد و سند استرداد فدک را نوشت و به فاطمه (س ) داد.
وقتى که عمر ازماجرا با خبر شد، به ابوبکر اعتراض کرد و نزد فاطمه (س ) رفت و سند رد فدک را گرفتو پاره کرد، و گفت : فدک مال همه مسلمانان است ،وپیامبر (ص ) فرمود: ما آنچه راارث گذاشتیم مال عموم است و گواهى على (ع )شوهرفاطمه (س) چون به نفع خود استقبول نیست ،وتنها گواهى ام ایمن کافى نیست .فاطمه (س ) از برخورد خشن عمر سختناراحت شد در حالى که بسیارغمگین بود، از نزد ابوبکر و عمر دور گردید.2

اعتراض شدیدحضرت فاطمه (س)تاآخرعمر

گرچه به دفاعیات فاطمه (س ) ترتیب اثر ندادند، ولى فاطمه (س ) هرگز تسلیم باطل نشد،  و تا آخر عمر، روى خوش به آنانکه در حقش ظلم کردند، نشان نداد،اکنون به داستان زیر  توجه کنید :

در آن هنگام که فاطمه (س ) در بستر شهادت قرار گرفت روزى ابوبکر و عمر با على (ع ) ملاقات کرده و گفتند: از فاطمه (س ) خواهش کن تا به ما اجازه بدهد،به حضورش برسیم ، میدانى که بین ما و او، امور ناگوارى رخ داده است بلکه به حضورشبرسیم و معذرت بخواهیم و از گناه ما بگذرد، آنها تا در خانه آمدند،على (ع ) واردخانه شد و به فاطمه (س ) گفت : فلان و فلان به در خانه آمدند و مى خواهند به شماسلام کند، نظر شما چیست ؟

فاطمه (س ) فرمود: ‹‹خانه، خانه تو است و من همسر تو هستم ، آنچه را مى خواهى انجام بده..››
 على (ع ) فرمود: روپوش خود را محکم ببند .
فاطمه(س ) روپوش را محکم بست و روى خود را به طرف دیوار گردانید آن هاتاکنار بستر زهرا(س ) آمدند و سلام کردند و گفتند:‹‹از ما راضى باشخدا از توراضى باشد››

 فاطمه (س ) فرمود: براى چه به  اینجا آمده اید؟گفتند: ما به شما جسارت کردیم ،امیدواریم ما را ببخشى و دلت نسبت به ما صاف گردد. فاطمه (س ) در همین جا آنها را به محاکمه کشید، و به آنهافرمود:
اگر شما در این کارتان صداقت دارید، سؤالىاز شما دارم ، پاسخش را بدهید، با توجه به اینکه مى دانم که شما به پاسخ این سؤالآگاه هستیداگر تصدیق کردید مى فهمم که شما در عذرخواهى خود صداقت دارید.

 گفتند: بپرس   !فرمود: شما را به خدا، آیا شنیده اید که پیامبر (ص ) فرمود: فاطمه (س ) پاره تن من است کسىکه او را برنجاند مرا رنجانده است ؟گفتند: آرى  شنیده ایم  .فاطمه (س ) در این حال دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت :
‹‹خدایا ! ››این دو نفر مرا آزردند، و من شکایتم درمورد آنها را به درگاه تو و رسول خدا مى آورم ، نه به خدا قسم هرگز از شما راضى نمىشوم تا با پدرم رسول خدا (ص ) ملاقات نمایم ، تا به آنچه که به ما کردید، به او خبردهم ، واو درباره ما قضاوت کند. ابوبکر به گریه و ناله افتاد و مى گفت : واى بر من، و بى تابى سختى کرد، ولى عمر به او گفت : اى خلیفه رسول خدا!! از گفته یک زن ، این گونه بى تابى مى کنى!3. 

آنها از طلب رضایت از فاطمه (س ) ناامید شدندو رفتند.

******

پاورقی:1- میزان الاعتدال ، ج 2، ص 288.کنزالعمال ،ج 2، ص 58
2- بیت الاحزان ، ص 172، 173
3- کتاب سلیم بن قیس (ره ) ص 254



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( دوشنبه 91/1/28 :: ساعت 6:8 عصر )
»» بچه سید

   بچه سید

در شرح قصیده ابى فراس از کتاب درالنظیم از احمد حنبل که یکى از علماى چهار مذهب   سنّیان است نقل کرده که مى گوید :
شبى مردى را دیدم که پرده کعبه را گرفته بود و به درگاه خدا گریه و زارى مى کرد پیش رفتم و گفتم : برادر! به تو چه رسیده که اینطور گریه و زارى مى کنى ؟

 گفت : من یکى از بنّاهاى منصور دوانقى بودم ، امر عجیبى براى من اتّفاق افتاده به تو مى گویم به شرط اینکه آن را به کسى نگویى . گفتم : خدا شاهد است تا تو زنده اى به کسى نمى گویم .
 

گفت : شبى منصور مرا طلبید و شصت نفر از اولاد على (ع ) را به من تسلیم کرد و گفت : امشب تا صبح نشده است باید اینها را میان دیوارها بگذارى . من هم پنجاه و نه نفر آنها را با کمال ترس میان دیوار گذاشتم .

 یک پسرى باقى ماند که هنوز خط عارضش ندمیده و گیسوان بلندى داشت و نورى در صورتش ظاهر بود همین که خواستم او را زیر دیوار بگذارم دیدم مثل ابر بهارى گریه مى کند و مضطرب است . سبب را پرسیدم ؟ گفتم : چرا اینطور گریه مى کنى ؟

 گفت : به خدا براى خودم گریه نمى کنم ، گریه ام براى مادر پیرم است که مخالفت او را کردم . مدّت یک سال بود مرا در خانه حبس ‍ کرده بود از ترس اینکه مبادا دشمنها مرا بگیرند. هر وقت مى خوابید دست به گردنم مى انداخت ، اگر برمى خاستم او هم بر مى خاست ، اگر مى خوابیدم او هم مى خوابید، ولى خواب نمى رفت . دیروز مادرم پیش من نبود از خانه بیرون آمدم نوکرهاى خلیفه مرا گرفتند و آوردند پیش منصور، الحال تو مرا میان دیوار مى گذارى . مادرم از من خبر ندارد، نمى داند من کجا رفته ام ، مى ترسم از غصه من هلاک شود.

 پرسیدم : مادر تو غیر از تو هم فرزندى دارد؟ گفت : نه به خدا.
با خود گفتم ، اى نفس ! واى بر تو، براى مال دنیا خود را به عذاب آخرت گرفتار مى کنى ، به خدا قسم خدمتى براى خدا به او مى کنم .

 سپس رفتم پیش پسرم و قصه آن سید را به او گفتم : بعد گفتم : اى فرزند آیا راضى مى شوى تو را عوض این سید علوى زیر دیوار بگذارم و روزنه اى براى نفس ‍ کشیدنت درست کنم و فردا شب بیایم تو را بیرون آورم ؟
گفت : بلى پس گیسوان آن سید را بریدم و صورتش را هم سیاه کردم و لباس ‍ کهنه اى به او پوشانیدم ، مثل بچه بناها. بعد پسرم را میان دیوار گذاشتم و نزدیک صبح که شد آن بچه سید را برداشتم با خودم آوردم به منزل . در بین راه با خود فکر مى کردم ، اگر منصور بر این امر مطلع شود و اگر زوجه ام بفهمد پسرش را زیر دیوار گذارده ام چه کنم . در این اثنا به منزل رسیدم از ترس و نگرانى وسط خانه افتادم و بیهوش شدم .

ناگهان صداى در خانه بلند شد من بیشتر وحشت کردم ، گفتم : خلیفه مطلع شده و فرستاده مرا ببرند و به قتل برسانند.
کنیزم رفت پشت در، صدا زد. پشت در کیست ؟

 فرمود: من فاطمه زهرا دختر پیغمبرم بگو به مولایت پسر ما را بیاورد و فرزندش را بگیرد. من بى اختیار برخاستم و رفتم در خانه . گفتم : خانم چه مى فرمایى ؟

 فرمود: ایها الشیخ صنعت معروفا للّه و ان اللّه لایضیع اجر المحسنین فرمود: اى مرد! کار خوب کردى ، خدا اجر نیکوکاران را ضایع نمى کند فرزند ما را بیاور و فرزندت را بگیر. نگاه کردم دیدم فرزندم صحیح و سالم است . او را گرفتم و آن بچه سید را آوردم و تحویل دادم و به آن خانم رو کردم و همان وقت توبه کردم و آمدم به اینجا همینکه منصور فهمیده بود که من فرار کرده ام فرستاده بود تمام اموال مرا تصرف کرده بودند امیدوارم که خدا توبه مرا قبول کند.1

*********

پاورقی:1- ثمرات الحیواة ، ج 3 ص 494.




نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 90/3/3 :: ساعت 1:20 عصر )
»» داستان دوستان

داستان دوستان

گردن بند با برکت

روزى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به

 دورش حلقه زده بودند.
پیر مردى با لباسهاى ژولیده و حالتى رقّت بار از راه رسید، ضعف و پیرى توان را

از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویاى حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فقیرى پریشان حالم،

 گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بینوایم گرهى از کارم بگشا.
پیامبر فرمود: اکنون چیزى ندارم ولى «راهنماى خیر چون انجام دهنده آن است.»

 سپس او را به منزل فاطمه(علیها السلام) راهنمایى کرد.
پیرمرد فاصله کوتاه مسجد و خانه فاطمه(علیها السلام) را طى کرد و دردش را

 براى او گفت.
زهرا(علیها السلام) فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزى نداریم، سپس گردن بندى

 را که دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به

 پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسى.
مرد بینوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.
پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود.
عرض کرد: اى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فاطمه(علیها السلام) این گردن

 بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندىام برسانم.
پیامبر گریست.
عمّار یاسر عرض کرد: یا رسول الله! آیا اجازه مىدهى من این گردن بند را بخرم؟

 پیامبر فرمود: هر کس خریدارش باشد خدا او را عذاب ننماید.
عمّار یاسر از اعرابى پرسید: گردن بند را چند مىفروشى؟ مرد بینوا گفت: به

 غذایى از نان و گوشت که سیرم کند، لباسى که تنم را بپوشاند و یک دینار

 خرجى راه که مرا به خانه ام برساند.
عمّار پاسخ داد: من این گردن بند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسى و

 مرکبى از تو خریدم.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر کرد، لباسى را به او پوشاند، او را بر

مرکبى سوار کرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با

مُشک خوشبو ساخت و در پارچه اى پیچید و به غلام خود گفت: این را به

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشید.
غلام نزد فاطمه آمد.
آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد

 کردم.غلام خندید.
فاطمه(علیها السلام) راز خنده اش را پرسید.
پاسخ داد: اى دختر پیامبر! برکت این گردن بند مرا به خنده آورد که گرسنه اى

 را سیر کرد، برهنه اى را پوشاند، فقیرى را غنى نمود، پیاده اى را سوار نمود،

 بنده اى را آزاد کرد و عاقبت هم به سوى صاحب خود برگشت.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 90/2/27 :: ساعت 10:8 عصر )
»» ثناى میلادحضرت فاطمه( سلام ا للّه علیها)

ثناى میلادحضرت فاطمه( سلام ا للّه علیها)

به ساقى اى صبا بگو، حاجت ما  برآورد

ساغرى از براى ما، ز آب کوثر  آورد

به ساغر لطیفه گو، بگو لطیفه اى  بگو

که مطرب از ره وفا چنگ به مضمر  آورد

بگو به ماه آسمان ، به خود نبالد این  قَدَر

که ماه بى قرین من ، سر از افق در  آورد

ماه جمادى آمده ، موقع شادى  آمده

باز منادى آمده ، به نخل دل بر  آورد

دوباره گشته این جهان به رتبه ، برتَر از  جنان

که حقّ به خیل بانوان هادى و رهبر  آورد

دوش شنیدم این ندا که امشب از ره  وفا

براى ختم الا نبیاء خدیجه دختر  آورد

چه دخترى که مظهر شرم و حیا و عفّت  است

چه عفّتى که عصمتش صفاى دیگر  آورد

نیافریده ذات حقّ به جز خدیجه  مادرى

که دخترى چو فاطمه پاک و مطهّر  آورد

به بحر رحمتش خدا بیافرید یک صدف

که یازده گهر از او و صُلب حیدر آورد

خدا براى عقل کلّ، دخترى همچو برگ گل

به کورى دو دیده مرده اءبتر آورد

بهر نثار مقدمش ز فرو شادى و شعف

لعل گهر طبق طبق ، مریم و هاجر آورد

به شاءن دخت مصطفى جبریل امشب از سَما

چو برگ گل ورق ورق آیه ز داور آورد

ندیده مهر مادرى چو خاتم پیمبران

فاطمه را خداى او به جاى مادر آورد

مهین حبیبه خدا، دیده گشود از وفا

که چون حسین آیتى بر خصم ستمگر آورد(1)

*******

1- از شاعر محترم:ژولیده.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » صادق ( سه شنبه 90/2/27 :: ساعت 9:57 عصر )
<      1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حدیث روز
مثل شجره طیبه
در تفسیر مرج البحرین یلتقیان
فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها)
داستانهایى از زیارت عاشورا
مقامات مردان خدا
داستانهائى از علماء
فاطمه(س)بعدازرحلت پیامبر(ص)
مردى که بر قبر شیخ مى گریست
ای آخرین بهار
صلوات و درود فرشتگان
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 231
>> بازدید دیروز: 501
>> مجموع بازدیدها: 1494463
» درباره من

قطره ای ازدریا

» پیوندهای روزانه

داستانهای اصول کافی [190]
داستان وحکایت [172]
احکام بانوان [91]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه دختران [104]
احکام جوانان ونوجوانان ویژه پسران [89]
احکام روابط زن ومرد [192]
[آرشیو(6)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام زمان(عج)[221] . حدیث روز[159] . امام علی(ع)[135] . محرم[110] . داستان دوستان[103] . امام حسین(ع)[102] . شعر[97] . رمضان[81] . امام رضا(ع)[68] . حضرت محمد(ص)[67] . امام حسن مجتبی(ع)[48] . امام صادق(ع)[43] . یَابْنَ آدَمَ![37] . پندهاى کوتاه از نهج‏البلاغه[34] . حضرت زهرا(س)[31] . بانگ رحیل[31] . دعاهاى قرآن[31] . دعا[28] . صلوات[21] . عکسهای دیدنی[21] . پیام امام زمان[21] . شیطان[20] . امام جواد(ع)[17] . کرامات الرضویه (ع )[16] . اعجازخوراکیها[15] . امام باقر(ع)[15] . نکته ها[14] . امام سجاد(ع)[13] . علامه حسن زاده آملى[13] . امام حسن عسکری(ع)[12] . چیستان[12] . داستانهائى از علماء[10] . درسهایی ازنهج البلاغه[10] . شیوه هاى تهاجم فرهنگى[9] . مناجات[9] . امام مهدی امتحان الهی[9] . اربعین[8] . حادثه کربلا و پیامبران الهی[8] . پیشگوئیهای حضرت علی(ع)[8] . مراقبات ماه مبارک رمضان[8] . فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه روایات[8] . زیارت عاشورا[8] . ذکرهای شگفت عارفان[8] . نماز[8] . داستانی ازصلوات[7] . شیطان شناسی[7] . غدیر[6] . دوستی[6] . حضرت معصومه(س)[6] . آیت الله بهاءالدینی[6] . ابزارهاى تهاجم فرهنگى[6] . امام زمان[6] . وادی السلام[6] . معاد[5] . بانگ رحیل![5] . حضرت زینب(س)[5] . حکایت[5] . دانستنی ها[5] . تمثیلات[5] . حدیث[5] . ره توشه[5] . شفایافتگان[5] . فاطمه سلام الله علیها از دیده گاه قرآن[5] . عکس دیدنی[5] . ماه رمضان[5] . لطیفه[4] . کشکول[4] . مقامات مردان خدا[4] . عیدفطر[4] . عیدنوروزدرشعرامام خمینی(ره)[4] . عکس[4] . فاطمه زهرا(س)[4] . شعر میلاد حضرت ولیعصر(عج)[4] . سلمان فارسی[4] . درسهایی ازعارف کامل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی[4] . پیامهاونکته های قرآنی[4] . حکایت[4] . امام هادی(ع)[4] . امام خمینی(ره)[4] . امام کاظم(ع)[4] . اعجازخوراکیها[4] . آیامی دانید[4] . مقام حضرت زینب(س)[4] . یاصاحب الزمان(عج)[4] . یاعلی ابن موسی الرضا(ع)[3] . هجران غیبت[3] . نماز باران و بلعیدن دوشیرِ در پرده[3] . کشکول[3] . استغاثه به حضرت مهدی(عج)[3] . اسراف[3] . احترام به عزاداران امام حسین(ع)[3] . حضرت ابوالفضل(ع)[3] . جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال[3] . داستانهاى شگفت انگیز از زیارت عاشورا[3] . سیمای نصیحت وناصحین[3] . شوخ طبعیهای جبهه[3] . شیخ حسنعلی اصفهانی(نخودکی)[3] . شایعه[3] . فضایل حضرت زهرا[3] . شیطان درقرآن(مبحث هفتم)[3] . عیدنوروزمبارک باد[2] . فراق محبوب[2] . عیدمبعث[2] . غفلت چرا؟![2] . فضیلت ماه رمضان[2] . فرمان شگفت[2] . عکسهای دیدنی[2] . فلسفه روزه چیست؟[2] . قرآن[2] . فوکویاماوبازشناسی هویت شیعه[2] . شیطان درقرآن(مبحث دوم)[2] . عدس[2] . علل و عوامل عزت[2] . مکتب عشق[2] . مردم از نظر دعا کردن بر چند گروهند؟[2] . معجزات رسول خدا صلى اللّه علیه و آله[2] . ناله ستون مسجد[2] . قضاوتهای حضرت علی(ع)[2] . گریه امام زمان(عج)[2] . گریه پیامبر صلى الله علیه و آله ![2] . شب قدر[2] . شعر جانسوز[2] . شباهت علم اخلاق به علم طب[2] . شفاى پا[2] . شیخ مرتضى انصارى[2] . شعر-درمبعث حضرت رسول(ص)[2] . شهادت امام حسن علیه السلام[2] . سیما واهمیت روزه[2] . سرو کجا، قامت رسای ابوالفضل[2] . سفارش مؤ کّد امام زمان (عج ) به خواندن زیارت عاشورا[2] . روز پنجم محرم[2] . روز چهارم محرم[2] . روز دهم محرم[2] . روز هشتم محرم[2] . روز هفتم محرم[2] . زهر کشنده[2] . سخنى درباره نیمه شعبان[2] . زیارت عاشورا و برطرف شدن دشواریها[2] . دستورالعمل[2] . دعا از امتیازات شیعه[2] . دعاهایى که به حضرت محمد (ص) آموزش داد[2] . دعای امام صادق علیه السلام در روز آخر شعبان[2] . دعاى بندگان با کمال الهى[2] . دلیل قرآنی[2] . دیدار با مهدی در سایه قرآن[2] . دفاع ازحق[2] . دست بخشش گر[2] . دلیل اوّل معاد[2] . دو رکعت نماز حاجت[2] . روزسوم محرم[2] . روزششم محرم[2] . داستانهایى از زیارت عاشورا[2] . داستانی از صلوات[2] . حماسه عاشورا[2] . در خلوت هم از گناه بپرهیزید[2] . خاطره[2] . خطبه پیامبر گرامی اسلام(ص)درآخرماه شعبان المعظم[2] . چند گفتار از امام رضا علیه السلام[2] . چه کنم با شرم؟[2] . حدیث قدسی[2] . تلخى گوش و شورى آب چشم[2] . حد یث روز[2] . حدیث عید[2] . حضرت فاطمه(س)[2] . پیش صاحب نظران[2] . پیشنهاد ابلیس[2] . پیراهن نبوت بر تن على علیه السلام[2] . تأثیرتربیت خانوادگی[2] . تسلیم[2] . ترک جلسه به خاطر نماز[2] . تشرف آقا شیخ حسین نجفی[2] . به برکت حضرت زهرا(س)شیعه شدند[2] . پاسخ نیکی[2] . پند[2] . بهشت مشتاق حسن[2] . پر افتخارترین پیوند[2] . جمع شدن حیوانات و عزاداری آنها در کنار کوه الوند[2] . ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام)[2] . تو جان جهانی فدایت شوم[2] . توقیع حضرت ولیعصر(عج)[2] . تشرف اخوی آقاسیدعلی داماد[2] . تشریع روزه رمضان[2] . تعجب عزرائیل[2] . اسامی شیطان[2] . ارتحال رسول خداصلی الله علیه وآله[2] . اسلحه مسموم در توبره[2] . اشعار امام حسین علیه‏السلام[2] . اعتماد به ساقى[2] . الاکه راز خدایی[2] . آثار نیک و بد اعمال[2] . آه دل[2] . ابدال یا پیشکاران امام زمان (عجّ)[2] . آیت الله بهجت[2] . آیت الله خوشوقت[2] . آفرینش نور پیش از آفرینش خلق[2] . 1مام زمان(عج)[2] . آثارمتفاوت همنشینی باطبقات مختلف[2] . آخرین وظایف منتظران[2] . انجیر[2] . امام حسن عسکری(ع)[2] . امام حسن(ع)[2] . امام حسین (ع)[2] . امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در دیدگاه اهل سنت[2] . امام زمان (عج)[2] . آیت الله بهاء الدینی[2] . امام زمان(ع)[2] . امام کاظم(ع)[2] . اول آگاهی بعدعمل[2] . بعثت رسول خدا[2] . به ره ولای مهدی[2] . به من پناه آورید![2] . بهترین بندگان خدا[2] . بیهوده تان نیافریده ام![2] . اولین مؤمن[2] . یامهدی(عج)[2] . یونجه[2] . کرامات امام رضا علیه السلام به روایت اهل سنت[2] . کم کم غروب ماه خدا دیده می شود[2] . نکته[2] . نظراهل تسنن درباره حضرت مهدی(عج الله تعالی)[2] . مقام معظم رهبری[2] . موعودجهانی[2] . میلاد خورشید[2] . نماز لیله الرغائب[2] . نور نبوت[2] . هفته دفاع مقدس[2] . وصیت امام صادق علیه السلام به عمران بصری[2] . یاثامن الحجج(ع)[2] . نیکی به پدرومادر[2] . ویژه گیهای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[2] . یا صاحب الزمان(عج)[2] . یاامام رضا(ع)[2] . یاامام صادق(علیه السلام) . یاایهاالعزیز . یاایهالعزیز . یاباقرالعلوم . یا صادق آل محمد«علیه السلام» . یا علمدارحسین(ع) . یا قابض.... . یا مولا . یاامام جواد(ع) . یا اباصالح المهدی ادرکنی . یا ایها العزیز . یا بگو نه تا به خانه ام بروم .. . یا حسن مجتبی(علیه السلام) . یا رب زغمش . یا صاحب الزمان (عج) . نکته . نماز اوّل وقت وسط جنگ . یاجوادالائمه ادرکنی . یاحسن مجتبی(ع) . یاد دادن استخاره با تسبیح به خانمی که می‏خواست از راه حرام کسب م . یاد کردى دوسویه . یادی از گذشته . یادی ازشهیدثالث . یار آمدنی است . یاران مهدى علیه السلام بیشتر کجا هستند؟ . یاعلی بن موسی الرضا(ع) . یاعلی(ع) . یافاطمه معصومه(س) . یاقدوس . یامهدی . هارون مکی . هان اى مردم! دنیا... . یَابَنی آدَمَ! . وصیت نامه رهبر انقلاب در سال 42 . وصیت های حضرب زهرا(س) . وظیفه پدران . وفات سلمان فارسی . وقتى عمر از على علیه السلام مى گوید! . ولایت و درخت انار . ولترنت افشا کرد: . وه !شگفتا از تو اى خاک اسرارآمیز! . ویژگی های حزب الله . ویژگی های شیطان . ویژگی‌های ماه رجب . ویژگیهاى حضرت معصومه (س) . ویژگیهاى دهگانه عاقل . ویژگیهای میهمانی خداوند . هدایت واقفى در خواب خفته . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا . هدف امام حسین‌(ع)درنهضت عاشورا«2» . هرکه شیدای توشد . هشت خاصّیت زمین کربلا . هشتمین اختر امامت . هشدار پروردگار! . هفت خبر داغ . هفت سرور اهل بهشت . هفت سرور وسید اهل بهشت . هفتاد و دو آذرخش . هفتاد و دو آذرخش سوزان . وادی السلام از دیدگاه روایات . وادی السلام در آستانه ظهور . وادی السلام در شب معراج . وادی السلام در عهد امیرمؤ منان (ع) . وادی السلام در عهد کهن . وادی السلام و پیشینه آن . واقعه غدیرخم . والا ترین خصلت مومن . والشمس .
» آرشیو مطالب
صادق
صادق

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
در انتظار آفتاب
عکس و مطلب جالب و خنده دار
وبلاگ هیت متوسلین به آقا امام زمان ارواحنا فداء
بلوچستان
نغمه ی عاشقی
معیار عدل
.: شهر عشق :.
بادصبا
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
منطقه آزاد
اندیشه های من
عشق
سرباز حریم ولایت
شورای دانش آموزی شهرستان
ستاره طلایی
xXx عکسدونی xXx
نمی دونم بخدا موندم
عرفان وادب
پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش
صدای مردم نی ریز
مناجات با عشق
نوجوونی از خودتون
یا ذوالجلال و الاکرام
* امام مبین *
درجست وجوی حقیقت
دکتر علی حاجی ستوده
طلبه ایرانی
یه غریبه
حدائق ذات بهجة
نوری ازقرآن
تنهاصراط بندگی
مؤسسه فرهگی وهنری شهیدآوینی
پایگاه اطلاع رسانی دفترمقام معظم رهبری
سایت جامع دفاع مقدس
مسجدمقدس جمکران
فاطمیون قم
باشگاه شبانه
قطعه ای ازبقیع
گروه اینترنتی رهروان ولایت

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب